سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 92/9/11 | 9:41 عصر | به قلمِ : علیرضا عباسی

هوالمحبوب
.
دیشب اینجا بودم در خانه! ولی روح م جای دیگری پرسه می زد .. 
در آوار مهیب پادگان حمید ..
شاید لابه لای رمل های فکه عاشقانه قدم می زد ولی پابرهنه طوری که دل با شکوه سید مرتضی نرنجد ..
دیشب شاید در سه راهی شهدای طلائیه بودم شاید هم در گودال شاید در مجنون شاید در معراج به کوچ پرستوها می اندیشیدم ..
دیشب روح م میان کانال کمیل و حنطه گیر کرده بود نمی توانست از آن همه مردی ها دل بکند ..
دیشب روح م داشت همانند حاج مهدی در اروند خفه می شد یکی آمد و گفت تو کجا ..
دیشب روح م میان پرچم های برافراشته دهلاویه آرام نشسته بود و برای گم نام ها فاتحه می داد ..
دیشب روح م در شرهانی به شرح حال من می اندیشید و میان آن همه گریه ها می خندید ..
دیشب در شلمچه دیدم ملائک بر زمین رجعت کرده اند و با شهدا برای ارباب می گریند نوحه سرایی می کنند و روضه می خوانند
دیشب هر چه می رفتم فتح المبین تمام نمی شد عجب فتوح عظیمی بود
دیشب روح م را در رمضان آشفته و شوریده و مضطر دیدم آهی در بساط نداشت
دیشب تمام خوزستان کعبه شده بود و من برهنه پای دور آن می چرخیدم




پ ن: چه بگویم از کسی که آهی در بساط ندارد !
بازنشر در * حرف تو *
بازنشر در * زنگان *
برگزیده مجله *پارسی نامه*




  • بک لینک
  • گیره
  • ضایعات